درک شخصیت آل احمد، و در کل هر داستان نویسی را باید از بررسی برآیند آثار او به دست آورد، چرا که حال و هوای او در سنین مختلف و بسته به میزان افزایش دانش و تجربۀ او در مسیری که طی کرده، متفاوت است. اما کتمان نمی شود کرد که هر اثر داستان نویس می تواند عصاره ای از  شخصیت او را بازتاب دهد، چنان که قدرت و قوت شخصیت آل احمد را هم از داستان های کوتاهش در دهه های بیست و سی شمسی می توان استخراج کرد هم  از آنچه در رمان ها و سفرنامه هایش موجود است، بخصوص که  هم در رمان های مدیر مدرسه یا نفرین زمین و هم در سفرنامه ها و حتی در ارائۀ تجربه ای خصوصی از زندگی شخصی اش که سنگی بر گوری است، راوی همۀ این روایت ها نه شخصیتی داستانی که خود آل احمد است. راوی ای  که با یک نثر مشخص هم داستان می نویسد هم سفرنامه هم سنگی بر گوری که خودزندگی نوشت است. نثرش با آن که مختصات زبان داستانی را ندارد، به شدت جذاب و گیرا و گاه مسحور کننده است.    

به نظرم زن زیادی که داستان های دهۀ بیست و سی او را شامل می شود، از منظر جامعه شناسی و مردم شناسی عالی است و به خوبی از طریق همین داستان ها می توان به حال و هوای روانی و اجتماعی و سیاسی آن روزگار پی برد. این وجوه مرا به شدت جذب کرد، اما حاصلش در پایان این بود که انگار یک عالم جامعه شناس که به اصول داستان نویسی آشناست، داستان هایی نوشته تا نیات عالمانۀ خود را بهتر به خواننده منتقل کند. یعنی وجه خودآگاه جلال در داستان هایش کاملا  بر وجه ناخودآگاهی او غالب است، در صورتی که داستان نویسی از نظر من فراروی از مرحلۀ خودآگاهی به ناخودآگاهی است. در داستان نویسی این تخیل است که تعیین کننده است نه علم و آگاهی داستان نویس نسبت به علوم. علوم سطح داستان را  غنا می بخشند، اما جادوی داستان را تخیل است که تعیین می کند. این گرفتاری را در رمان های امیل زولا هم می توان دید. او هم نویسندۀ بزرگی است، اما رمان هایش اسیر چنبرۀ علم زدگی اند.       آل احمد هم  اگر به حاق داستان بیشتر بها می داد و فنی تر می نوشت، هم آنچه از وجوه مختلف روانشناسی اجتماعی و مسائل جامعه شناسی مورد نظرش بود، اتفاق می افتاد هم داستان هایش به هنر بیشتر پهلو می زدند.  من همسر او،  سیمین دانشور را به جهات فنی داستان نویس تر می دانم، ضمن این که قدرت تاثیر گذاری آل احمد بر فضای سیاسی آن دوران را غیرقابل انکار و حتی تحسین بر انگیز در سیر روشنفکری ایران می دانم…