علی موذنی

افراط و تفریط در جامعه

من باور دینی و واقعیت زندگی را از هم تفکیک نمی کنم. جامعۀ ما سال هاست نسبت به دین و سیاست گرفتار افراط و تفریط شده و همین مسئله از جهات مختلف بحران ایجادکرده و ضربه زده. روش های نادرست بخشی از جامعه را دین زده کرده. نمی شود که در تعلیم و تربیت جامعه از بهشت فقط حرفش را بزنی، اما در عمل جهنم را  خیلی خوب نشانش بدهی. عوام با همه چیز احساسی برخورد می کنند، حتی با دین و مذهب. اگر هم تحت فشار قرار بگیرند، همه چیز را از اساس منکر می شوند. داستان محمل خوبی است برای بیان عقاید و عمق بخشی به احساسات. برای ارزیابی و علت یابی وقایع، چه دینی چه تاریخی. به نظرم دین و مذهب در حیطۀ منبر و سخنرانی محصور مانده. یکی دو دهه هم هست که نوعی مداحی افراطی رواج پیدا کرده که داد حتی علمای دین را هم در آورده. همان قدر که منبر و سخنرانی حکم مونولوگ را دارد، داستان به مفهوم امروزینش با مخاطب دیالوگ برقرار می کند و ذهنش را درگیر انگیزه ها و رفتار شخصیت های مختلف می کند و به چون و چرا وا می دارد. در سخنرانی ها، شنونده ممکن است بر اساس شور و هیجان سخنران احساساتی بشود و شعار هم بدهد، اما داستان محلی برای شعار دادن نیست. حضور قوی علت و معلول راه را بر شعار می بندد، پس جایگاه خوبی برای طرح مفاهیمی است که دین و مذهب را هم شامل می شود. در این صورت چه بسا ترجمه ای دیگر از دین عرضه شود و مخاطب به درک تازه ای از مفاهیم برسد و با شناخت عمیقی که داستان به او می تواند بدهد، بهتر بتواند زندگی اش را با دین همسو کند، هم در رفتار فردی و هم رفتار اجتماعی. دین باید نگه دارندۀ جامعه از پلشتی باشد. اگر برعکس شد، باید دید که  چه کسانی راه را به خطا رفته اند…