علی موذنی
آفتِ نگاه های قیم مآب
بعضی که قیم مآبی جزئی از ذاتشان شده، اعتقاد دارند نویسنده فقط باید حول و حوش یکی دو موضوع کار کند و بس، و از این حیطۀ موضوعی خارج نشود. مثلا فقط باید در بارۀ جنگ بنویسد که اگر این کار را نکرد، گناه کبیره مرتکب شده و خواندن آثارش را از آن پس باید تحریم کرد. به نظرم این گونه نظرها بی آن که بخواهم اهانتی کرده باشم، ناشی از یک جور کم مایگی ذهنی است. چرا؟ چون هنرمند را تک محصولی می بینند و او را تک موضوعی می پسندند، در صورتی که نویسنده در دوره های مختلف عمرش، دریافت های مختلفی دارد و بسته به این دریافت ها باید پاسخ مساعد هم بدهد. من که اصلا دلم نمی خواهد نویسنده تک محصولی باشم، آن هم برای خوشایند صاحبان چنین تفکر عقب مانده ای! کارگاه تولیدی رمان که نیستیم که یک موضوع را هی رج بزنیم! نویسنده مدام باید دریافت های جدید خودش را از زندگی داستانی کند. مثلا من ممکن است در باره جنگ نوشته باشم، آن هم نه یکی بلکه سه چهار تا اثر. اگر این موضوع در آثار من به تعدد رسیده، به خاطر انرژی حاصل از آن در یک مقطع زمانی خاص بوده. ما هشت سال درگیر جنگ بودیم و منِ نوعی هم در معرض آثار مثبت و منفی آن بودم. اما این انرژی بالاخره ته می کشد و من خواه ناخواه باید ترک موضوعی کنم و به سراغ موضوع هایی دیگر بروم، وگرنه به تکرار می افتم. هنرمند حتی اگر آثار موفقی در یک حوزه کاری داشته، باید از آن عبور کند، وگرنه به ورطه تکرار می افتد که نابود کننده استعداد است. اتفاقا بر خلاف نظر معتقدان به هنرمندان تک محصولی ، باید هنرمند را تشویق کنیم که در حوزه های مختلف تجربه کند و تجربه اش را به جامعه عرضه کند، چرا که عضوی از این اجتماع است و مدام تحت تاثیر فضاهای پیرامونی خود قرار می گیرد و از آن جا که برخوردش با مسائل سطحی نیست و قوۀ استدلال قوی دارد و می تواند گاه برای بسیاری از مشکلات راهکار ارائه دهد، باید در مورد آنچه متاثرش می کند، از طریق هنرش فعالیت کند.